خاطره دوم
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ب.ظ

(یادش بخیر سال اول دانشگاه تو گرگان بودیم یکی از هم خونه ایهام ک مشهدی بود دوستشو دعوت کرده بود یادش بخیر بهش میگفتیم بروسلی آخه شبیه بروسلی بود این بنده خدا رفت سرویس حالا ساعت چنده 8 صبح ماهم میخوایم بریم دانشگاه موقع امتحانتم بود تو نگو ما میریم آب قطع میشه ماهم کی برمیگردیم دم غروب این بیچاره همینجوری تو سرویس گیر افتاده بود خودمو جاش میزارم دردم میگیره)