حسین نامه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدرم» ثبت شده است

خاطره چهاردهم

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ب.ظ


(یادش بخیر 3یا4ساله بودم تویه اسبچین مستاجر بودیم, خونواده تو حیاط بودن منم تو خونه خواب بودم یهو بیدار میشم میبینم کسی نیست میترسم وق میزنم خخخ, میرم سمت در دیدم در بستست کلیدم رو قفله, منم چکا کردم رفتم کلیدو انگولک کردم, درو قشنگ قفل کردم بعد کلیدو انداختم زیر یخچال نشستم جاتون خالی کلی گریه کردم خخخ, پدرم صدامو شنید اومد سمت خونه دید در قفله منم تو خونه دارم گریه میکنم, حالا هرچی میگه گریه نکن من بدتر وق میزنم, پدرمم دید کاری دیگه نمیتونه بکنه زد شیشه رو شکست اومد تو خونه منو خفه کرد خخخخ)